حجـــــره مجــازى

گاه نوشته های من

حجـــــره مجــازى

گاه نوشته های من

هنوز هم دوست دارم بنویسم...

۲ مطلب با موضوع «اشعار آیینی» ثبت شده است

چقدر پرچــم سـبز چقــدر زیبـایی

چه اهتزاز قشنگ پر از شکوفایی

 

چه اسم های لطیفی به رقص آمده اند

چه دلنشـین و صمیمی ؛ چقدر رویایــی

 

دوباره اسـم تو را طـرح نو زدیم ایـنجا

نوشته ایم به خط دعــا که می آیی

 

چقدر چشـم و چــراغ امید روشـن شد

چقدر شهر من امشب شده تماشایی

 

دوباره شهر به نامت وضو گرفته ؛ بیا

بیــا که تا نشـده باز شهر ، دنیــایی

 

دوباره آمــــدی از پشت ابـــــر پیش ما

چه پشت ابر چه اینجا ، همیشه آقایی

 

نفس به باغ پریشانی ام بزن امشب

نفس بزن که تـــو بالاتر از مسیحایی

 

رحمان نوازنی

  • جواد جعفری

طی میکنیم سمت ملاقات جاده را

شاید کسی سوار کند این پیاده را

 

وقتش رسیده است که با گریه ریختن

جبران کنید توبه ی از دست داده را

 

تکریم دیگری است همین امتناع ها

پس شکر میکنیم عطای نداده را

 

ما در رکوع نافله با آبروتریم

اصلاً نخواستیم تن ایستاده را

 

خُدّام آستانْ همیشه جلوترند

یا رب نگیر خدمت این خانواده را

 

مکه شرافتش به حضور محمد است

پس قصد میکنیم فقط مکه زاده را

 

گر بی علی بناست که این راه طی شود

مگذار پس مقابل ما راه جاده را

 

ما درب خانه ای به جز این در نمیرویم

ما بی علی کنار پیمبر نمیرویم

  • جواد جعفری